آدم های عجیب

روزهای عجیبی را سپری میکنیم ،هم را دوست داریم اما به هم آسیب میزنیم عجب آدم های عجیبی هستیم ما؛نمیدانم تا کجا میخواهیم پیش برویم اما میدانم اگر دیر بجنبیم واقعا پشیمان خواهیم شد ، ما امروزمان را فقط برای سرمایه گذاری روی محبت یک دیگر داریم ؛امروز ما اگر از محبت به همدیگر پر باشد فردایی برای پشیمانی نمیماند ،دیگر نمیگوییم ای کاش زمان را میشد برگرداند.

باید بگویم هیچ چیزی مهم تر از کسانی که دوستشان داریم و دوستمان دارند نیست ،قبول دارم گاهی افرادی هستند که دوستشان داریم و دوستمان هم دارند اما با حرف های بیهوده و کار های عجیبشان دلخورمان میکنند یا شاید هم ما آنها را دلخور میکنیم ؛اما این دلخوری ها ارزشش را ندارد از هم دور بشیم میدانید گاهی درست همانجا که فکرش را نمیکنی ممکن است دیگر اون آدم ها وجود نداشته باشند،وای که چه حال بدیست وقتی میتوانستی و کوتاهی کردی،غم انگیزترین بخشش آنجا میشود که دلتنگ همان حرفا و کارهایشان میشوی که باعث دوری کردنت شد.

خلاصش میکنم بیشتر از بیشتر هم را دوست داشته باشیم و بیشتر از پیش به هم اهمیت دهیم،زمان را که از دست دهیم دیگر راه بازگشتی وجود ندارد.....

 

کسی چه میداند!

کسی چه میداند در دل من چه چیز ها میگذرد،باید بگم هیچ کس از دل دیگری با خبر نیست ؛زمانه زمانه بدیست ،شرایط جوریه که آدم به خودش هم اعتماد ندارد چه برسد بخواهد حرف دلش را به دیگری بگوید ،متاسفانه من هر چه میکشم از اعتمادیست ک به افراد دارم؛ با اینکه آسیب میبینم اما باز هم دوست دارم آدم های اطرافم رو باور کنم ای کاش آنان می فهمیدند ک تصور خوبی که از آنان دارم را نباید خراب کنند...

احساس تنهایی

احساسی که الان دچارشم نمیدونم برای چیه اما‌،به شدت احساس تنهایی میکنم حتی با اینکه دوستان زیادی اطرافم دارم اما با این حال بغض بدی به خاطر این حس دارم که با پافشاری داره خفم میکنه ،بی شک تنها من نیستم که چنین احساسی دارم افراد زیادی هستند که این شرایط و دارن .امیدوارم خیلی زود از این حس تنهایی در بیاییم یا خودمون یا به کمک کسی که توانایی گرفتن این حس تلخ و پوچ رو از ما داره..

 

 

دل خون

اگر دل به آدم درست ندی میاد دلتو میشکنه؛ انقدر دل به آدمای اشتباه دادم و انقدر شکستنش که توش دریاچه ای از خون شکل گرفته،حس درد آوریه دلم (قلب) توی خونی که به سیاهی میزنه غرق شده.

عشق خیلی قشنگ  و ستودنیه به شرط اینکه طرفمون هم عاشقی بلد باشه ،عشق و علاقه  خاله بازی نیست وقتی دروغین باشه یک طرف که وابستگی شدید پیدا کرده نابود میشه؛از من میشنوین قلبتون ومحبت هاتون را حروم هرکس نکنید، این جماعت چشم سفید تر از چیزین که ما فکر میکنیم (بلا نسبت بعضیا) درست منو شمایی که کمک کردیم اوج بگیرن و رشد کنن و بهشون عزت و احترام دادیم را زیر پاشون له میکنن و تمام محبت ها و دلسوزیای مارو فراموش میکنن.....

دنیای سیاه من

کسی چه میدان در دل من چه میگذرد ،کسی چه میداند آدم ها چقدر قلب مرا رنجوندن هیچ کس نمیداند من به چه اندازه ای از زندگی کردن بیزارم هیچ کس نمیداند از تمامم رویاهایم دست کشیدم گوشه ای نشستم و خیره به دیوار منتظرم ببینم اخرش قرار است چه اتفاقی بیافته....

کجایی؟

کجایی؟؟کجایی که بگی گریه نکن دوست ندارم گریه کنی 

کجایی که حالا هرشبم گریست از سرنبودنت کجایی

که دلم برات تنگه بیمعرفت دلتو که نیست از جنس سنگ یعنی واقعا نمیشه دلت واسه من تنگ ...

منتظرم

هنوزم منتظرتم شاید یه پیام ،یک تماس یا یه مسج از تو دریافت کنم هر روزم همینه 

منتظر باشم که شاید بیای ،میشه دلت برام 

تنگ شه من که دلم برات تنگه، نشد حتی دستم و بگیری بیاو برگرد پیشمم.....

دلتنگی

دلتنگتم دلم میخواد به هر بهانه ای که شده بهت پیام بدم دلم میخواد باهات حرف بزنم 

دوست داارم کنارم باشی میتونی برگردی؟؟؟

حرف گفتنی

حرف گفتنی زیاد مثل دوست دارم میخوام تا تهش کنارم باشی، اما یه سری حرفارو نمیتونی بزنی همیشه میمونه توی دلت گفتنیارو میشه گفت وای از حرفای نگفته 

که مثل خوره ادم و میخوره....

دنیام

دنیام یک نفر که زندگیم به نفساش بنده 

به تک تک نفساش و کاراش زندگیم وصله 

خدا نکنه که بخواد بکشتم .

انلاین که میشود جوابم را ندهد مرا میکشد

اما من رهایش نمیکنم او زندگی من است من بی او وجود نخواهم داشت.

مرگ 

آرزویم مرگ است ،خسته ام از سیاهی های  دنیا از بی رحمی هایی که با دلم میشود

میداند دوستش دارم زجرم میدهد با حرف هایش....

ثانیه ها

ثانیه ها میگذرند پشت هم،ثانیه ثانیه زندگی من شده صدای تو ،عکس های تو وحرفای تو باید بگویم همه ی وجودم شده

 تــــــــــــ❤ــــــــــــو.....

 



دیوانگی

دیوانگی را کنار تو دوست دارم،من میمانم ،میمانم و در کنارت دیوانگی میکنم دیوانه وار دوستت دارم،زندگیم را برای باتو بودن فدا میکنم .

من دیوانه ام دیوانه ی تو ....

فراموشی

میسپارمت به فراموشی،از یاد میبرمت انگار که هرگز نبوده ای ؛هر کجا ببینمت نادیده میگیرمت همان گونه که تو مرا نادیده گرفتی

میدانی که زمین گرد است ،پس چرخ زمانه میگردد ،شاید الان در اوج باشی اما شک نکن سقوطت حتمیست....

رفتنی

رفتنی میرود چه با خداحافظی چه بی خداحافظی ،میرود حتی اگر بگویی نرو او بازهم میرود چون نیامده بود برای ماندن او آمده بود برای رفتن .

بعضی وقت ها وقتی میروی جای بازگشت هست،اما گاهی اگر میروی باید برای همیشه بروی شاید حتی اگر تو بخواهی برگردی طرفت دیگر نخواهد تو باز گردی  که دگر رفتنی درکار نباشد..........

احساس

احساس ،احساس چیزیست که بعضی از ادم ها دارند و بعضی هیچ بویی از آن نبردن ؛

آن که احساس ندارد زندگی بهتری دارد اما باید بگم از خیلی چیز ها محروم است،میگویم زندگی بهتری دارد زیرا قلبش هیچگاه شکسته یا به درد نمی آید درست برخلاف کسی که از احساس برخوردار است 

کسی که احساس داشته باشد حس دیگری را میتواند درک کند ،یک ادم بی احساس هیچ حسی ندارد که بخواهد دیگری را درک کند .

هرچند خوب بودن،احساس داشتن،محبت کردن و غیره و غیره سخت هستش چرا که بعضی مواقع آسیب هایی به همراه دارد اما ،همه را به جان میخرم و حفظش میکنم.....

محبت

محبت کردن را دوست دارم ،هرچند که هر چه بیشتر محبت کردم رنج بیشتری کشیدم

با این حال عاشق محبت کردنم شاید ؛حسی که طرف مقابل به من باز تاب میدهد حسی نباشه که من به او میدهم اما محبتی که من به دیگران میکنم بیش از همه خودم را سر حال میاره ....

ساعت جفت

ساعت جفت زمانی برام معنی داشت از دیدنش خوش حال میشدم اما حالا برام یه چیز مسخرس اون کسی که دوست داشته باشه بهت فک نمیکنه میاد پیشت،فکر کردنو همه میتونن انجام بدن مهم اینه ثابت کنی دوسش داری ....

جستجو

در جستو جوی زندگی خوبم،زندگی شاد؛در پی عشقی میگردم که حقیقی باشد ،اما تاکنون هیچ عشقی را ندیدم که وجود حقیقی داشته باشد ،درپی دنیایی میگردم برای اندکی آرامش هرچند شاید این گشتن ها همه بی جواب بمانند اما باتمام خستگی هایم

میگردم .....

 

آرامش

دلم کمی آرامش میخواهد،زندگیم جز تلخی و دردسر چیزه دیگری ندارد ؛کاش میتوانستم به عقب برگردم به زمان اولین اشتباه ،ای کاش هیچ اشتباهی نداشتم اما،اما حالا چه دفتری دارم سیاه پر از اشتباه پر از گناه 

از خودم ،از زندگی ازهمچی بیزارم متنفرم از نفس کشیدن از هرچه که الان باعث نارحتی و درد کشیدنم میشود؛حتی از تو هم بیزارم بیزار

 

سکوت

محکومم به سکوتی که تو بر دهان و قلبم زدی ،تو مرا ساکت کردی تا بروی بی انکه بتوانم از تو بپرسم چرا؟چرا پا در زندگیم گذاشتی و حالا میخواهی بروی ؟؟؟؟!ساکتم کردی که راحت بروی بی هیچ پاسخی ....

سوالای زیادی دارم ازت اما تو میروی و همه انها بی پاسخ می ماند....

عاشقی

عاشقی را پرسیدند:

دوستش داری؟

پاسخ داد فرا تر از دوست داشتن می خواهمش

پرسیدند دنیارا باهاش عوض میکنی؟

جواب داد کجای کاری او خودش یک دنیاست

پرسیدند تو بی دنیات چه میکنی؟

جواب داد تو اگر دنیات نباشد چه میکنی من که بی دنیام میمیرم .

ادم عاشق در مقابل هر سوالی یک جواب دندان شکن دارد حتی اگر یک ادم بی سر زبان باشد پاسخ به این سوال ها را قلب انسان عاشق میدهد نه عقلش

عاشق شدن

عاشق شدن هم برای من شده ماجرا،عاشق کسایی میشم که رسیدن بهشون ممکن نیست؛عاشق شدم عاشق کسی که عاشقم بود اما در سر نوشت ما داستانی از جدایی نوشته شد بود ،داستانی تلخ و بسیار سخت برای ما،روزامونو باعشق بهم گذروندیم اما همچی از جایی خراب شد که بی هوا مسیر عشق من به خواسته یک شخص که نمیشد رو حرفش حرف زد تغییر باید پیدا میکرد. هیچ کاری  نمیتونستیم انجام بدیم جز پذیرفتن جدایی درست همه عشقا به نتیجه نمیرسه اما باید راهی برای جدا نشدن باشه

همه ایمان ما به خداست خدایی که خود عشق را خلق کرد 

پس همان خدا خود کمک ما خواهد کرد.......

خواستنی من

خواستمت چون خواستنی بوده ای و هستی

خواستمت چون مرا خواستی

عاشقت شدم چون لایق عشق بودی

من عاشقت شدم تو مالک دل من

همچیز عالیست وقتی تو کنارمی

😍😍

💘عشق💘

مینویسم عشق،مینویسم یار

مینویسم او که بود همه دنیام

مینویسم میخواهمت 

با تمام بی رحمی هات هنوز دوستت دارم

فریاد میزنم دوستت دارم بشنو بمان

در این دل غوغا بپاکردی بمان و 

دل طوفانیم را ارام کن من فقط تورا میخواهم

 

جدایی

 

ازهمین امشب هرشبم 

 

میشود گریه

 

میشود بغض 

 

میشود تنهایی

 

تاروزگاری برسد 

 

بشود وقت رهایی

 

وقت خاکی شدن

 

و وقت جدایی...

 

دل شکسته

دلم شکسته، شدم خیلی خسته زندگی چشاشو بروم بسته، روزوشبم شده غصه ،دیگه بسته کی میخواد جمع کنه این دل شکسترو، اهای کسایی که دل میشکنین بدونین دلی که شکست دیگه شکسته انقدر گند نزنین ودل نشکونین دلی که شکست با چسب زدن درست نمیشه تا وقتی دلتون نشکسته باشه نمیفهمین من از چی حرف میزنم ،داستان درد ناک تر از اونیه که بایه عذرخواهی ساده همچی تموم شه ،البته شاید برای شما تموم شده باشه اما برای کسی که دلش شکسته جایه زخمش از بین نمیره این زخم هروقت به یاد میاد درد ناک تر از زمانی میشه که تازه بوده .

 

 

داستان دست ها

بعضی دست ها همیشه تنهان آخه تقدیرشون تنهایی است،بعضی نگاه ها پر از حسرته،بعضی دل ها خسته است،بعضی هاهم شکسته است،بعضیا بریدن،خیلیا رنجیدن،بعضیا درک نشدن،بعضیا خیلی راحت ترک شدن، بعضیا مردن وزنده شدن ،بعضیا برای همیشه تنها شدن،بعضیا هم دردن،بعضیا نامردن،بعضیا دوستن،بعضیا دشمن،بعضیا شادن،بعضیا غمگینن،بعضیا به لفظ میگن که تنهان ولی کسی نیست ازشون بپرسه تنهایی از نظر تو یعنی چی;هممون یادگرفتیم تاهرچی میشه بگیم تنهاییم اما معنی واقعی تنهایی چیز دیگری است،تنهایی یعنی یه بغض توی گلو،یعنی یخ بستن از درون ،یعنی یک دل پر از حرف،یعنی اشک ریختن،یعنی بدونه اونی که دوستش داشتم،یعنی خندیدنی که دروغیه پشتش پر از غمه ،یعنی سادگی.حالا اگر حداقل نصف اینارو داری داد بزنو بگو تنهایی .از این دنیا به این بزرگی فقط و فقط تنهایش به مارسید،یه دست گرم پر از محبت هرگز به دسته ما نرسید ;بعضی دست ها هیچ یاری برای با هم بودن نیافتند.

این بود داستان دست ها،داستان دل ها،داستان ما انسان های تنها.به یاد داشته باشیم که به دیگران یاد بدیم که هرگز نباید کسیو تنها گذاشت که حداعقل آیندگانمان حس تنهایی را هرگز نچشند.

به امید آن روز