آرامش

دلم کمی آرامش میخواهد،زندگیم جز تلخی و دردسر چیزه دیگری ندارد ؛کاش میتوانستم به عقب برگردم به زمان اولین اشتباه ،ای کاش هیچ اشتباهی نداشتم اما،اما حالا چه دفتری دارم سیاه پر از اشتباه پر از گناه 

از خودم ،از زندگی ازهمچی بیزارم متنفرم از نفس کشیدن از هرچه که الان باعث نارحتی و درد کشیدنم میشود؛حتی از تو هم بیزارم بیزار

 

سکوت

محکومم به سکوتی که تو بر دهان و قلبم زدی ،تو مرا ساکت کردی تا بروی بی انکه بتوانم از تو بپرسم چرا؟چرا پا در زندگیم گذاشتی و حالا میخواهی بروی ؟؟؟؟!ساکتم کردی که راحت بروی بی هیچ پاسخی ....

سوالای زیادی دارم ازت اما تو میروی و همه انها بی پاسخ می ماند....

عاشقی

عاشقی را پرسیدند:

دوستش داری؟

پاسخ داد فرا تر از دوست داشتن می خواهمش

پرسیدند دنیارا باهاش عوض میکنی؟

جواب داد کجای کاری او خودش یک دنیاست

پرسیدند تو بی دنیات چه میکنی؟

جواب داد تو اگر دنیات نباشد چه میکنی من که بی دنیام میمیرم .

ادم عاشق در مقابل هر سوالی یک جواب دندان شکن دارد حتی اگر یک ادم بی سر زبان باشد پاسخ به این سوال ها را قلب انسان عاشق میدهد نه عقلش

عاشق شدن

عاشق شدن هم برای من شده ماجرا،عاشق کسایی میشم که رسیدن بهشون ممکن نیست؛عاشق شدم عاشق کسی که عاشقم بود اما در سر نوشت ما داستانی از جدایی نوشته شد بود ،داستانی تلخ و بسیار سخت برای ما،روزامونو باعشق بهم گذروندیم اما همچی از جایی خراب شد که بی هوا مسیر عشق من به خواسته یک شخص که نمیشد رو حرفش حرف زد تغییر باید پیدا میکرد. هیچ کاری  نمیتونستیم انجام بدیم جز پذیرفتن جدایی درست همه عشقا به نتیجه نمیرسه اما باید راهی برای جدا نشدن باشه

همه ایمان ما به خداست خدایی که خود عشق را خلق کرد 

پس همان خدا خود کمک ما خواهد کرد.......

خواستنی من

خواستمت چون خواستنی بوده ای و هستی

خواستمت چون مرا خواستی

عاشقت شدم چون لایق عشق بودی

من عاشقت شدم تو مالک دل من

همچیز عالیست وقتی تو کنارمی

😍😍

💘عشق💘

مینویسم عشق،مینویسم یار

مینویسم او که بود همه دنیام

مینویسم میخواهمت 

با تمام بی رحمی هات هنوز دوستت دارم

فریاد میزنم دوستت دارم بشنو بمان

در این دل غوغا بپاکردی بمان و 

دل طوفانیم را ارام کن من فقط تورا میخواهم

 

جدایی

 

ازهمین امشب هرشبم 

 

میشود گریه

 

میشود بغض 

 

میشود تنهایی

 

تاروزگاری برسد 

 

بشود وقت رهایی

 

وقت خاکی شدن

 

و وقت جدایی...

 

دل شکسته

دلم شکسته، شدم خیلی خسته زندگی چشاشو بروم بسته، روزوشبم شده غصه ،دیگه بسته کی میخواد جمع کنه این دل شکسترو، اهای کسایی که دل میشکنین بدونین دلی که شکست دیگه شکسته انقدر گند نزنین ودل نشکونین دلی که شکست با چسب زدن درست نمیشه تا وقتی دلتون نشکسته باشه نمیفهمین من از چی حرف میزنم ،داستان درد ناک تر از اونیه که بایه عذرخواهی ساده همچی تموم شه ،البته شاید برای شما تموم شده باشه اما برای کسی که دلش شکسته جایه زخمش از بین نمیره این زخم هروقت به یاد میاد درد ناک تر از زمانی میشه که تازه بوده .

 

 

داستان دست ها

بعضی دست ها همیشه تنهان آخه تقدیرشون تنهایی است،بعضی نگاه ها پر از حسرته،بعضی دل ها خسته است،بعضی هاهم شکسته است،بعضیا بریدن،خیلیا رنجیدن،بعضیا درک نشدن،بعضیا خیلی راحت ترک شدن، بعضیا مردن وزنده شدن ،بعضیا برای همیشه تنها شدن،بعضیا هم دردن،بعضیا نامردن،بعضیا دوستن،بعضیا دشمن،بعضیا شادن،بعضیا غمگینن،بعضیا به لفظ میگن که تنهان ولی کسی نیست ازشون بپرسه تنهایی از نظر تو یعنی چی;هممون یادگرفتیم تاهرچی میشه بگیم تنهاییم اما معنی واقعی تنهایی چیز دیگری است،تنهایی یعنی یه بغض توی گلو،یعنی یخ بستن از درون ،یعنی یک دل پر از حرف،یعنی اشک ریختن،یعنی بدونه اونی که دوستش داشتم،یعنی خندیدنی که دروغیه پشتش پر از غمه ،یعنی سادگی.حالا اگر حداقل نصف اینارو داری داد بزنو بگو تنهایی .از این دنیا به این بزرگی فقط و فقط تنهایش به مارسید،یه دست گرم پر از محبت هرگز به دسته ما نرسید ;بعضی دست ها هیچ یاری برای با هم بودن نیافتند.

این بود داستان دست ها،داستان دل ها،داستان ما انسان های تنها.به یاد داشته باشیم که به دیگران یاد بدیم که هرگز نباید کسیو تنها گذاشت که حداعقل آیندگانمان حس تنهایی را هرگز نچشند.

به امید آن روز